محراب مسجد خواجه فضل الله لار
محراب مسجد خواجه فضل الله لار از جمله آثار با ارزش موزه پارس شیراز بوده که چندی است به (موزه سنگ) این شهر منتقل و در معرض دید عموم قرار گرفته است.
نگارنده در حین جمع آوری منابع برای واحد پایان نامه متوجه شدم یکی از محققین خارجی به نام (رابرت هوارد) در سال 1976 میلادی مقاله کوتاهی راجع به محراب مذکور در مجله Art archaeology research paper به چاپ رسانیده اند. هوارد در مقاله متذکر شده که تنها به کمک عکس اثر مطالب مذکور را نوشته و دسترسی به خود محراب نداشته است.
دیدار نگارنده از اثر در شیراز (1374 ه.ش)نکات قابل توجه دیگری را روشن ساخت که بعدا خواهد آمد اما قبل از هر چیز مطالب مقاله رابرت هوارد راجع به محراب را از نظر می گذرانیم:
در موزه پارس شیراز محرابی که به یکی از مساجد شهر لار تعلق دارد ،موجود است.به نظر می رسد که تاریخ محراب به قرن 14 میلادی تعلق داشته باشد.
بخشی از طرح ای تزئینی به کار رفته در محراب لار به فرم طرح های هندوی کشور هند است. از طرفی محراب لار به محرابی در ایالت گجراب که زمانی برابر محراب لار دارد،بسیار شبیه می باشد.جای سوال دارد که آیا محراب لار یک شی وارداتی از کشور هند است یا اینکه هنرمندان هندی مستقر در جنوب فارس (قرن 14م.)آن را ساخته اند.در این مقاله سعی شده تا به کمک ارائه الگو و معیارها ،منشا اصلی محراب را بیابیم.ارائه پیشینه و سابقه تاریخی محراب لار در حالی که تنها از آن عکس های نه چندان خوبی در اختیار داشتیم ، مشکل است.
آیا محراب به عنوان یک شی وارداتی از هند وارد شده است؟امیدوارم که در آینده کتیبه های محراب خوانده شود و نیز به کمک محققینی که هر گونه اطلاعی راجع به محراب مذکور دارند به سوالات باقی مانده پاسخ دهند.
محراب به طور کلی از دو بخش متشکل است.ارتفاع محراب 5/1 متر میباشد. تزئینات و کتیبه های بخش فوقانی محراب شامل یک نوار افقی حجاری شده می باشد که در بخش تو رفته دیوار مسجد قرار می گرفته است.محراب شامل یک بخش هلالی مرکزی است که مابین 2 منار کوچک تزئینی قرار دارد.پایه فرو ریخته محراب دارای 2 ردیف کتبیه است.در قسمت مرکزی محراب یک عود سوز که از زنجیری آویزان می باشد،قرار دارد.زنجیر مذکور در یک حلقه سنگی محکم شده است.
به طور کلی طرح های به کار رفته در محراب شامل بخور سوز که از سه قسمت تشکیل گشته – گل نیلوفر مدور – کتیبه های پایه محراب و مناره ها می باشد.
بخور سوزها معادل ظروف روغنی هستند که بالای تمثال مقدس در معابد هندوها آویزان می کنند.به طور کلی این گونه تزیین بر روی کنده کاری های بدست آمده از ویرانه های ساختمان های هندوئی قرن 15 میلادی و نیز مساجد قبل از این تاریخ ایالت گوجرات مشاهده می شود.
گل لوتوس یک موتیف جهانی و فراگیر است که در میان کتیبه های آرایشی و قطعات افقی در یا پنجره های ایالت گوجرات نقش شده بودند.
نمونه منارهای به کار رفته در محراب لار نیز در مراسم ماه محرم مورد استفاده قرار می گیرند. همچنین با این نمونه ها در معماری هند و اسلامی برخورد می شود.
دیگر طرح های تزئینی به کار رفته در محراب لار منشا هندی دارند که شامل حجاری افقی یا نوار تزئینی راس محراب ، تزیینات برجسته بر روی پایه منارهای کوپک که شکل گل لوتوس را نشان می دهد و نیز راس قسمت هلالی شکل محراب که یاد آور دور گرفتن تمثال خدایان هندی است،می شود. تنها تزئینی که کیفیت کاملا هندی ندارد ،کتیبه ها هستند. کتیبه در ایران خیلی رایج تر ازآنچه می باشد که در نمونه های هندی موجود است. امروز نیز از کتیبه های آرایشی در سبک های جدید ایران استفاده می شود . به نظر می رسد که کتیبه های محراب شامل آیات قرآنی می باشد ولی به احتمال نوشته های صفحه سنگی سمت راست بخش فوقانی محراب در مورد تاریخ و سازنده مسجدی است که محراب بدان تعلق دارد .
سبک محراب بدون هیچ شکی هندی و مربوط به 2 بخش از نواحی تحت تسلط مسلمین طی قرون 13-15 میلادی است. کتیبه ها و راس قسمت هلالی محراب مشابه با معماری سلطنتی (اشرافی) دهلی در قرن 13 میلادی به خصوص در ajmer-arhai-din-ka-jhompraاست . این نوع معماری الهام بخش معماری ایرانی گردید . بنابراین اگر هم قبول کنیم که محراب در خود ایران ساخته شده ، باید پذیرفت که دارای جنبه های غیر ایرانی است .
نظیر طرح های دیگر محراب نیز در سبک گوجرات مشاهده می شود . این سبک ترکیبی از اعتقادات مذهبی هندوئی ئ مسلمانانی است که در ایالات نفوذ داشتند.
محراب لار با یک محراب که متعلق به دوران کلاسیک سبک مذکور می باشد واز مسجدrani sipriدر ایالت احمد آباد بدست آمده شباهت زیادی دارد.تاریخ این محراب به سال 1505میلادی برمی گردد.تزئینات بخور سوز،منار ،گل لوتوس وکتیبه در محراب مذکور به چشم می خورد.هرچند شکل راس قسمت هلالی محراب کاملاُ با آنچه در محراب لار دیده می شود،یکی نیست اما در کل از همان دسته می باشد.
در قرن 14م. یعنی زمانی که به نظر می رسد محراب لار ساخته شده ، هنوز احمد آباد بنا نشده بود و شهر های عمده این زمان broachوcambay بودند. مسجد جامع این شهر ها به ترتیب متعلق به سالهای 1325-1302 می شود . محراب مساجد مذکور شباهت های مسلمی با محراب لار دارند با این تفاوت که از وجود منارها (برج) و بخور سوز معلق در آنها خبری نیست . این محراب ها از یک آرامگاه که ضمیمه مسجد cambayبود،بدست آمد. تاریخ مقبره سال 1322م. و متعلق به عمربن احمد کازرونی است. کازرون در 50 مایلی غرب شیراز قرار دارد . شاید وجود قبر شخص مذکور در هند منطبق با این حقیقت باشد که مظفرخان حاکم گوجرات (1391-1403م.)بود،درست برابر زمانی که سلسه مظفریان در جنوب ایران بین سالهای 1340-1392م.در راُس قدرت بودند.این عامل موجب شد تا بنا در ایالت گوجرات به مانند cambay با بنا در ایران نظیر هرمز در سرتاسر دریای عربی ارتباط محکمی بر قرار نمایند.
برگردیم به لار ومحراب متعلق به آن. در حال حاضر لار شهرکوچکی که در حدود 350 کیلومتری جنوب شرقی شیراز و120کیلومتری از دریا واقع شده است.مستوفی از لار به عنوان یک ناحیه در نزدیکی دریا یاد کرده که بیشتر مردم آن به فعالیت بازرگانی دریایی مشغول هستند. شهر قدیم هرمز دز حدود 100کیلومتر با دریا فاصله داشت که احتمالاُ از خرابی های ناشی از غارت های دریایی به دور ماند. شهرقدیم هرمز نزدیک به شهرقدیم لار قرار دارد.
ابن بطوطه لار را به سال 1330م. به عنوان یک مکان بزرگ با باغ های متعدد ،بازار عالی و مسجد جامع توصیف می کند ولی به تاریخ مسجد اشاره ایی نمی کند.
امروزه شهر لار به دلیل ارتباطات تجاری با احتمالاُ cambayترقی قابل توجهی کرده است. لار دارای فعالیت مجسمه سازی است کهبخشی از آن ریشه ومنشاء هندی به ویژه ریشه cambay دارد.
من (هوارد)هیچ نمونه مشابه محراب لار راتاکنون در ایران ندیدم.عموم محراب های ایران به یک نوع سادگی در ظاهر متمایل هستند. از طرفی بیشتر محراب های ایران به کمک آجر و کتیبه مزین می شوند.
جای شک نیست که بدون دیدار از لار نمی توان وجود یک مدرسه محلی که در آن هنرمندان هندی به فعالیت مشغول بوده اند، را ثابت کرد؛اما در نظر گرفتن چنین فرضی نیز غیر ممکن نیست.احتمال زیادی دارد که محراب لار از هند وارد گشته و در ایران به کتیبه آراسته شده باشد.نمی توان به راحتی اهداکننده (یا فرستنده محراب)و دلیل این کار را بیان کرد.مسلماً ترجمۀ نوشته های موجود بر محراب می تواند در این زمینه ما را یاری دهد. همچنین تجزیه وتحلیل نوع سنگ محراب در راستای شناخت بهتر آن ،مؤثر است .هرچند احتمال کمی نیز وجود دارد که محراب لار از گوجرات آمده باشد.
گوجرات در قرن 14م. دچار آشوب های فراگیری گردید. در طی این آشوب ها،معابد هند و به کرات غارت شدند. گرچه محراب می بایست متعلق به یک مسجد باشد نه معبد ،ولی ظاهراً مساجد نیز در طی آشوب های قرن 14م. غارت شدند.شاید در این بین شخص با نفوذ وبرجسته ایی از هند به ایران فرار کرده و در حین فرار تعدادی از اموال ودارایی های خود را که محصول هنرمندان هندی بوده، به ایران آورده باشد که محراب لار یکی از آنها بوده ونهایتاً به یکی از مساجد ایران تعلق گرفته است.(1)
آنچه گذشت ترجمه مقاله ایی بود رابرت هوارد راجع به محراب مسجد خواجه فضل الله لار در سال 1976م.(1355ش.)نوشته بود.
دسترسی هوارد صرفاً به عکس قسمت فوقانی محراب موجب شده تا توصیفات وی منحصر به قسمتی از محراب باشد. از طرفی هوارد به دلیل کیفیت نامناسب عکس تنها به شرح کلیات پرداخته ،در نتیجه تزئین رنگ آمیزی ،مضمون کتیبه ها وشرح جزئیات اثر ازنظر وی دور مانده است.
بنا به نظر هوارد بجز کتیبه های آرایشی محراب که بیشتر ایرانی به نظر می رسند تا هندی،سایر طرح ها منشاء هندی ومتأثر از هنرهند و اسلامی است. به نظر ایشان اجزاء تشکیل دهنده محراب متأ ثر از معماری قرن13-15م. هند می باشد.
هوارد در پایان نتیجه گرفته است که محراب لار به احتمال زیاد یا به عنوان یک کالای وارداتی از هند به ایران وارد شده ویا توسط هنرمندان هندی ساکن در ایران ساخته شده است.
علاوه بر توصیفات رابرت هوارد ،اطلاعاتی نیزبه دنبال دیدار محلی نگارنده از محراب لار بدست آمد که به قرار زیر از نظر گذرانده ، سپس به نقدو بررسی مطالب گذشته خواهیم پرداخت.
در حین گرد آوری منابع در جهت انجام واحد پایان نانه به عنوان مقاله ایی برخورد کردم که راجع به یک محراب متعلق به یکی از مساجد شهر لار بود. مقاله مذکور در یک مجله انگلیسی به چاپ رسیده بود که در کتابخانه های تهران موجود نبود .اما خوشبختانه این مقاله به کمک یکی از دوستان از انگلستان برای نگارنده ارسال شد. پس از ترجمه برآن شدم تا مکان نگهداری اثر را یافته وآن را از نزدیک بررسی نمایم.
هوارد جای محراب را در موزه پارس شیراز ذکر نموده بود. نگارنده پس از مراجعه به موزه پارس و در خواست موافقت با بررسی و عکس برداری از محراب متوجه شدم که محجراب ابتدا با شماره 526به ثبت (موزه پارس)رسیده اما بعدأ با شماره 26 به (موزه سنگ) شیراز واقع در خیابان هفت تنان منتقل شده و هنوز نیز در شاه نشین این موزه نگهداری می شود.
غیر از مطالب مقاله هوارد که نقطه شروع بررسی اینجانب گردید،اطلاعات مختصری نیز از کتاب تاریخ لارستان چنین بدست آمد:
محراب مسجد خواجه فضل الله لار از سنگ سماق یکپارچه ساخته شده ومزین به آیات قرآنی و موتیف های بسیار زیبایی است.تاریخ ساخت محراب باتوجه به حجاری روی آن متعلق به 700سال پیش است. این محراب نزدیک به30 سال پیش (1320ش.)از لار به موزه فرهنگ شیراز منتقل گردید.(2)
نگارنده پس از دیدار از محراب مسجد خواجه فضل الله در شیراز متوجه شدم عکسی که اساس نوشته های هوارد را تشکیل می دهد تنها به بخش فوقانی اثر تعلق دارد.(تصویر1).به عبارت دیگربرای مدتی بدنه وبخش فوقانی محراب از هم مجزا بوده که بعدها دو قسمت مذکور به هم وصالی ویکپارچه شده اند(عکس 1). این مسئله که هوارد اجزاء تشکیل دهنده محراب را متشکل از 2کلی(قست هلالی شکلی مرکزی با منارهای جوانب)وپایه دانسته،ناشی ازهمین امر است.علت و زمان مجزا شدن اجزاء محراب و وصالی دوباره آن برنگارنده روشن نشد.
هرچند جای بسی خوشبختی است که در حال حاضر بخش فوقانی وبدنه محراب به صورت یکپارچه در آمده ،اما متأسفانه اجزائی نیز در این بین مفقود گشته وتا کنون ردی از آنها بدست نیامده است.این اجزاء شامل 2 منار کوچک تزئینب می شود.در عکسی که هوارد از محراب در دست داشته و ضمیمه مقاله نیز کرده است،منارهای جوانب بخش فوقانی (تاج)محراب برجای خود نصب می باشند(تصویر1)،ولی از جزء سوم خبری نیست.
از جزء سوم مفقود شده تنها پایه آن که در راس تاج محراب قرار دارد،باقی است(عکس شماره 2).از آنجا که نه به کمک عکسی که ضمیمه مقاله هوارد می باشد ونه از طریق دیدار محلی از محراب نمی توان به ماهیت صحیح جزء سوم پی برد ،قضاوت راجع به آن می بایست باشک و تردید همراه گردد. آنچه مسلم است اینکه این جزء بر روی یک پایه مدور سنگی که به صورت شیار دار مزین شده،نصب بوده است.
متاسفانه کیفیت عکسی که ضمیمه مقاله از انگلستان برای نگارنده ارسال شد،نامناسب بود در نتیجه تهیه طرح از منارهای طرفین بخش فوقانی محراب میسر نشد.
((به نظر می رسد که محراب با توجه به عکس ضمیمه مقاله هوارد و وضیعت فعلی آن از 8بخش مشکل باشد که شامل بخش فوقانی یا تاج محراب و2منار کوچک تزئین طرفین آن،بخشی که راس تاج محراب نصب بوده،پیشانی محراب ،بدنه محراب و 2تکه سنگ طزفین پیشانی محراب باشد که در حال حاضر 5جزءاز 8جزءموجود است.
این محراب متعلق به مسجد معروف به ((خواجه فضل الله)) لار است.هوارد در مقاله صرفاً اشاره کرده که محراب مذکور متعلق به یکی از مساجد شهر لار می باشد وبه نام مسجد اشاره ایی نکرده. به نظر میرسد که ایشان از نام و هویت مسجدی که محراب بدان تعلق داشته ،بی اطلاع بوده است.
بر روی انتهای ردیف سوم تکه سنگ سمت راست بخش فوقانی محراب عبارت ((مسجد خواجه فضل الله)) نوشته شده که گواهی است بر تعلق محراب به این مسجد.از کلمه ((الله))عبارت مذکور تنها رد ناچیزی باقی است وهمین حد نیز میرور تا در آینده نزدیک بطور کامل محوشود.
در کتاب کشکول نخبه راجع به مسجد خواجه فضل الله آمده است:در وسط محله قدیم معروف به حاج فضل الله (خواجه فضل الله) مسجدی قرار دارد. در مجاورت مسجد آرامگاهی است که در دل خانه ایی جای گرفته .بنای مذکور پنجره ایی به سمت کوچه دارد که سابق براین به عنوان پیر در آن شمع می افروختند. ظاهراً خواجه فضل الله از اوتاد آنجا بوده. سنگی در قسمت درب ورودی مسجد نصب است که اشاره ایی به موقوفات آن دارد برآستان پرنور خواجه فضل اله .معلوم است که مسجد خیلی قدیمی بوده قسمت محراب سنگ عتیقه وجالبی داشته که در دوره رضاخان به شیراز منتقل گردید.(3)
ارتفاع کل محراب با این تذکر که بخش فوقانی تاج محراب مفقود می باشد،194سانتی متر ،عرض بدنه 85 سانتیمتر ،عرض هریک از 2تکه سنگ سمت راست وچپ پیشانی محراب حدود 18سانتی متروعرض بخش فوقانی محراب 62سانتی متر است.
رابرت هوارد ارتفاع محراب را50/1مترمحاسبه نموده که رقم مذکور باتوجه به اینکه تنها شامل بخش فوقانی محراب می شده ،قابل قبول نیست.
قسمت فوقانی محراب:این قسمت به طور کلی شامل یک بخش هلالی شکل می شود که در درون آن بخش هلالی شکل دومی قرار دارد(عکس 2)
در راس تاج محراب پایه سنگی جزء سوم مفقود شده محراب قرار دارد. این پایه به صورت سنگ مدور شیار داری است که در ساحتار منارهای طرفین بخش فوقانی نیز به کار رفته بود(تصویر1)و (عکس2).منارهای مذکور به هنگام تحویل اثربه موزه پارس شیراز برجای خودنصب بوده است.
بخش فوقانی محراب مزین به یک نوار کتیبه آرایشی است (عکس شماره2).متن کتیبه شامل آیه قرآنی ومضمون آن چنین است:
السَّلامُ هٌوَاللهٌ الَذی اِلآ هٌوَ عآلِمٌ الغَیبِ وَ الشًهادَهِ هٌوَ الرَحمنٌ الرَحیمٌ هٌوَ اللهٌ الذَی لآ اِلهَ اِلّآ هُوَ المَلِکُ القُدسُ السَّلامُ الموُمِنُ المُهَیِمِنُ العَزیزُ الجَّبارُ المُتَکَبَّرُ.حشر/23-22
موارد با شک و تردید کتبه مذکور را برگرفته از آیات قرآنی دانسته امانه موفق به قرائت آیات شده ونه به رنگ آمیزی زمینه آن اشاره نموده است که البته این امر بیشتر ناشی از کیفیت بد عکس در دسترس وی می باشد.
دور تا دور ردیف کتیبه دار نواری به رنگ لاجوردی فراگرفته است(عکس2).در بالای نوارلاجوردی نیز تزئیناتی حجاری شده است.(عکس2). آثار ناچیزی از رنگ آمیزی (به احتمال سیاه) بر روی تزئین مذکور به چشم می خورد . مشابه همین طرح در پایه منارهای مفقود شده و در پایان هر یک دالبر (هلال)بخش فوقانی محراب تکرا شده (تصویر 1) و(عکس 2) که هوارد آن را گل لوتوس هندی نامیده است.
همانطور که هوارد نیز اشاره کرده ،طرح های تزئینی بخش فوقانی محراب غیرایرانی وبیگانه به نظر می رسد.در مرکز بخش فوقانی قندیلی که به کمک 5حلقه زنجیر آویزان شده به چشم می خورد.قندیل مذکور به همراه تزئین هلالی شکلی که قندیل را در خود جای داده ،مدل کوچک شده آنچه می باشد که در مرکز بدنه محراب حجاری شده است.
تزئینات بلاواسط طرفین قندیل و 5 موتیف تزئینی بالای قندیل برگرفته از هنر معماری غیراسلامی هند است .
به طور کلی بخش فوقانی محراب مزین به رنگ های،زرد ،لاجوردی نارنجی و سیاه می باشد.آیات قرآنی زرد رنگ ونوار دورا دور ردیف کتیبه لاجوردی است.تزئینات بالای نوار لاجوردی نیز به احتمال رنگ آمیزی سیاه داشته است. رنگ آمیزی بدنه قندیل از زرد وبرای زنجیر آن رنگ لاجوردی استفاده شده. تزئینات بلاواسط طرفین قندیل به رنگ لاجوردی و زرد ،موتیف های گیاهی جوانب آن به رنگ نارنجی و5 موتیف تزئینی بالای قندیل زرد رنگ است .متن و زمینه بخش هلالی شکل کوچک تر قسمت فوقانی محراب نیز به رنگ نارنجی است.متأسفانه بخش اعظم رنگ آمیزی های مذکور در اثر مرور زمان ومهم تر از آن به دلیل عدم راقبت صحیح رو به محو شدن کامل می باشد.قرار داشتن محراب در معرض آفتاب (تقریباً نیمی از روز )،تماس مستقیم بازدیدکنندگان با آن،نقل وانتقال اثرطی چند مرتبه ،همچنین عدم برنامه ریزی اصولی در جهت جلوگیری از ضایعات موجب وارد شدن زیان های جبران ناپذیری به محراب شده است. ساختار کلی اثرنیز در وضعیت کماکان مشابه ایی با موقعیت رنگ آمیزی آن بسر می برد.
درست به خط مستقیم در پایین قتندیل بخش فوقانی ،گل لوتوس هشت پری حجاری شده است(عکس3).هیچ گونه اثر رنگ آمیزی بر روی تزئین مذکور وجود ندارد.هوارد نیز در مقاله به این موضوع اشاره ایی نکرده است .احتمال می رود این تزئین به مانند سایر قسمت های محراب دارای رنگ آمیزی بوده که به مرور زمان از بین رفته و محو شده باشد.
دو تکه سنگ در طرفین پیشانی محراب نصب است که به نظر می رسد جزء اصلی محراب نبوده وبعداً بدان الحاق گشته .بر روی هر دو تکه سنگ مذکور عباراتی با رنگ سیاه نوشته شده است.
سنگ سمت راست دارای 7ردیف نوشته بوده که متأسفانه ردیف هفتم شکسته وخرد شده وآن مقدار هم که باقی است کمکی به ما نمی کند.گذشته از این بخشی از نوشته های ردیف های 6گانه سنگ سمت راست به مرور زمان،همچنین بر اثر عوامل مخرب محو وپاک شده ست.جا داشت مسئولین امر قبل از وارد آدن چنین ضایعه جبران ناپذیری به حفظ ونگهداری ومرمت آن می پرداختند چرا که در واقع با پاک شدن قسمت قابل توجهی از نوشته های 2 تکه سنگ مذکور شناخت ماهیت محراب بسیار مشکل خواهد شد.
متأسفانه مضمون نوشته های ردیف ول ودوم به دلیل واضح نبودن آنهابرنگارنده روشن نشد.در انتهای ردیف سوم عبارت (مسجدخواجه فضل الله)نوشته شده است.کلمه ((الله))عبارت مذکور در حال حاضربسیار ناخوانا شده وتقریباً به طور کامل محوگشته است .از ردیف چهارم تنها عبارت (و سبعمائه)قبول باشد (یاشد)که به مرور زمان (بای) آن محو گردیده .در قسمتی از ردیف پنجم عبارت (شهر رمضان المبارک)ودر نتهای ردیف ششم عبارت (شاه محمد)خوانده شد.ردیف هفتم نیز چنانچه پیشتر آمد،خردشده و فروریخته ست.
نمی توان به قطعیت وتنها به کمک کلمات باقی مانده مذکور آن هم به صورت گسسته راجع به منشاء ویا سرنوشت محراب سخن گفت. وجود عبارت خواجه فضل الله در ردیف سوم می تواند دلیلی بر این مدعا باشد که محراب به این مسجد اهدا شده.تاریخ 700(سبعمائه)در ردیف چهارم شاید تاریخ ساخت محراب باشد.
هوارد نیز همین محدوده زمانی را برای ساخ محراب در نظر گرفته است.از طرفی در قسمت پایین بدنه محراب و زیر آیه (نصرمن الله وفتح قریب) که بعداً خواهد ماند ،ماده تاریخی حجاری بوده که متأسفانه از آن فقط عبارت (سنه احدی)باقی مانده است.عبارت (شهررمضان المبارک)و(شاه محمد)نیز شاید نشان دهنده اهداء کننده وتاریخ اهدای محراب باشد که متأسفانه تنها نام ماه آن باقی است.
تکه سنگ سمت چپ:مضمون عبارات تکه سنگ مذکور به قرار زیر است:
ساخته استاد؟قبول باشد من قبله1306(؟)به خط فقیرمحمدعلی ابن طیب غلام>...متأسفانه پس از حرف (حا)سنگ شکسته شده و کلمه ناتمام مانده است.مضمون عبارات 2ردیف فوقانی نیز که به صورت وارونه می باشند،برنگارنده روشن نشد.(عکس شماره4)
رابرت هووارد در مقاله تنها اشاره نموده که تکه سنگ سمت راست به احتمال حاوی تاریخ ونام معمار مسجدی است که محراب بدان اهدا شده ولی موفق به خواندن مضمون نوشته نشده است که بالطبع با توجه به عکسی که هوارد از محراب در دست داشته بیش از این انتظار نمی رود.
هوارد به مضمون نوشته سنگ سمت چپ اشاره ایی نکرده.
بدنه محراب :
در قسمت مرکزی بدنه محراب تزئین دالبر شکلی که قندیلی را در درون خود جای داده،حجاری شده است.در واقع تزئین مذکور نمونه ومدل بزرگ شده همانی است که در بخش فوقانی محراب حجاری گشته (عکس شماره2)و (عکس شماره 5-6).با این تفاوت که زنجیر سنگی قندیل بخش فوقانی محراب یکپارچه می باشد ولی زنجیرقندیل بزرگ از 2قسمت تشکیل یافته،علاوه برآن قندیل بدنه محراب حالت آویزان ومعلق دارد،در حالی که قندیل کوچک بر روی تکه سنگی ثابت گردیده است.2گل لوتوس هشت پردر جوانب بخش مرکزی بدنه محراب حجاری شده.در انتهای هر یکاز دالبرها (هلال)،تزئینی،مشابه با آنچه در بخش فوقانی محراب کنده شده ،به چشم می خورد.
رنگ آمیزی بخش مرکزی بدنه محراب:این بخش نیز مزین به رنگ آمیزی بوده که متأسفانه قسمت اعظم آن از بین رفته است.زمینه بخش مرکزی به رنگ لاجوردی مزین است.رنگ آمیزی بدنه قندیل براثر مرور زمان محوشده وتنها آثار اندکی از رنگ قرمز تیره و لاجوردی بر روی زنجیر آن باقی مانده.بر روی گل های لوتوس هشت پر هیچ گونه اثررنگ به چشم نمی خورد.
بدنه هحراب دارای 2ردیف نوار کتیبه می باشد. کتیبه های مذکور شامل آیات قرآنی است که به صورت عمودی از پایین به بالا شروع شده به خط افقی ادامه می یابد ودر نهایت به همان صورت خط عمودی که پایان می پذیرد.
مضمون کتیبه ردیف اول از پائین به بالا:
اللّهُ لاَ إِلَهَ إِلاَّ هُوَ الْحَیُّ الْقَیُّومُ لاَ تَأْخُذُهُ سِنَةٌ وَ لاَ نَوْمٌ لَّهُ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الأَرْضِ مَن ذَا الَّذِی یَشْفَعُ عِنْدَهُ(عکس شماره7) إِلاَّ بِإِذْنِهِ یَعْلَمُ مَا بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ وَ لاَ یُحِیطُونَ بِشَیْءٍ مِّنْ عِلْمِهِ إِلاَّ بِمَا شَاء وَسِعَ کُرْسِیُّهُ السَّمَاوَاتِ وَ الأَرْضَ وَ لاَ یَؤُودُهُ حِفْظُهُمَا وَ هُوَ الْعَلِیُّ الْعَظِیمُ
لاَ إِکْرَاهَ فِی الدِّینِ قَد تَّبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَیِّ فَمَنْ یَکْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَ یُؤْمِن بِاللّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَکَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَیَ لاَ انفِصَامَ لَهَا وَاللّهُ سَمِیعٌ عَلِیم(عکس شماره8)اللّهُ وَلِیُّ الَّذِینَ آمَنُواْ یُخْرِجُهُم مِّنَ الظُّلُمَاتِ إِلَی النُّوُرِ(عکس شماره 9) بقره/257-255
لازم به تذکر است که کلمه (شاء)به هنگام وصالی بخش بدنه محراب جا افتاده است.
در ادامه کتیبه ردیف اول قسمتی از آیه 144سوره آل عمران نوشته شده که مضمون آن چنین است:
وَما مُحَمَّدٌ إِلاَّ رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِن قَبْلِهِ الرُّسُلُ (عکس شماره10)
در انتهای کتیبه ردیف اول عبارت (وحمدالله)حجاری شده است(نک.عکس شماره10).
مضمون کتیبه ردیف دوم از پایین به بالا:
«إِنَّ فِی خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ اخْتِلافِ اللَّیْلِ وَ النَّهارِ لآیاتٍ لِاولِی الْأَلْبابِ الَّذِینَ یَذْكُرُونَ اللَّهَ قِیاماً وَ قُعُوداً وَ عَلى(نک.عکس شماره7)
جُنُوبِهِمْ وَ یَتَفَكَّرُونَ فِی خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ رَبَّنا ما خَلَقْتَ هذا باطِلاً سُبْحانَكَ فَقِنا عَذابَ النَّار رَبَّنا إِنَّكَ مَنْ تُدْخِلِ النَّارَ فَقَدْ أَخْزَيْتَهُ وَ ما لِلظَّالِمِينَ مِنْ أَنْصارٍ
رَبَّنا إِنَّكَ مَنْ تُدْخِلِ النَّارَ فَقَدْ أَخْزَيْتَهُ وَ ما لِلظَّالِمِينَ مِنْ أَنْصارٍ ربَّنا إِنَّنا سَمِعْنا مُنادِياً يُنادِي لِلْإِيمانِ أَنْ آمِنُوا بِرَبِّكُمْ فَآمَنَّارَبَّنا فَاغْفِرْ لَنا ذُنُوبَنا وَ كَفِّرْ عَنَّا سَيِّئاتِنا وَ تَوَفَّنا(عکس شماره 11) مَعَ الْأَبْرارِرَبَّنا وَ آتِنا ما وَعَدْتَنا عَلى رُسُلِكَ وَ لا تُخْزِنا يَوْمَ الْقِيامَةِ إِنَّكَ لا تُخْلِفُ الْمِيعادَ(نک.عکس شماره 10) آل عمران/194-190
کتیبه ردیف اول بر روی زمینه ایی سبز رنگ و کتیبه ردیف دوم بر روی زمینه ایی به رنگ قرمز نوشته شده است،حواشی هر دو ردیف کتیبه نیز به رنگ زرد مزین می باشد.
فاصله موجود بین دو ردیف نوار کتیبه به شکل گل های چند پر وبه رنگ های زرد،
حاشیه طرفین بدنه محراب مزین به طرح های تزئینی است که به صورت عمودی حجاری گشته. اصل قرینه سازی در حجاری طرح ها کاملا رعایت شده (طرح شماره 1). زمینه ئ متن تزئینات لاجوردی رنگ می باشد . به نظر می رسد طرح ها نیز مزین به رنگ آمیزی بوده. باقی ماندن اثر رنگ سبز بر روی گل های لوتوس هشت پر حجاری شده دلیلی بر این مدعاست. کل طرح ها نیز به مانند ردیف کتیبه ها از جوانب به کمک نوار زرد رنگی محصور شده اند که خوشبختانه آثار قابل توجهی از آن باقی مانده است .
دز قسمت پایین بخش مرکزی بدنه محراب 2 ردیف کتیبه به چشم می خورد .
مضمون کتیبه بالایی چنین است :
صف (4) در دنباله آیه عبارت (دارالمومنین محمد ) حجاری شده است . حرف (فا) از کلمه فتح ئ میم از کلمه محمد خرد شده و فرو ریخته اند .
دز قسمت پایین ردیف اول (فی التاریخ المبارک صفر سنه احدی و ...) حجری شده است . متاسفانه به علت صدمات وارد بخشی از ماده تاریخی دچار افتادگی گشته و از نظر ناپدید شده است .
نتیجه گیری : محراب مسجد خواجه فضل الله با توجه به ظاهر کلی آن به احتمال یک اثر اهدایی از کشور هند است. گرچه در حال حاضر اغلب عبارات موجود بر تکه سنگ سمت راست پیشانی محراب نا خوانا شده اما همین قدر یاقی مانده به مادر روشن شدن این امر کمک می کند . وضعیت قرار دادن 2 تکه سنگ در طرفین پیشانی محراب می رساند که سنگهای مذکور پس از ارسال محراب به ایران به اثرالحاق شده . نوشته های سنگ سمت راست به احتمال حاوی تاریخ ساخت محراب ، نام مسحدی که محراب بدان اهدا شده ، نام اهدا کننده و تاریخ اهدا بوده . عبارات سنگ سمت چپ نیز به نظر می رسد که راجع به جهت یابی قبله جدید و قرار دادن محراب در جهت آن می باشد . به احتما ماده تاریخی منقوش در بخش پایین قسمت مرکزی بدنه محراب که اینک تنها اوحدی آن باقی مانده ؛ تاریخ ساخت مهراب را نشان می داده و توسط سازندگان محراب بر اثر حجاری گشته . در صورت صحت این امر می توان پذیرفت تاریخ (سبعمائه)موجود بر روی سنگ سمت راست پیشانی مهراب بعد از ارسال اثر به ایران و بر طبق تاریخ ساخت محراب نوشته شده باشد .
به احتمال زیاد متشکل بودن محراب از اجزای جداگانه به این دلیل بوده تا ارسال آن از هند به ایران ممکن گردد .
در شکل فرم های تزئینی محراب لار تاثیر هنر معماری اسلامی و غیر اسلامی هند ( مذاهب بودا و برهمنی) و نیر خود هنر ایران محسوب است .
از طرحای 5 گانه بالای قندیل بخش فوقانی محراب در معابد بودایی و برهمنی هند به وفور استفاده می شود . تزئینات سمبلیک و رمزی که در پایین هر یک دالبر بخش فوقانی محراب حجاری شده (تزئینات بیرونی بخش فوقانی محراب ) در معابد شیوائیسم (از معابد مزهب برهمن ) مشاهده می شود . تزئین سر مناره های تزئینی طرفین بخش فوقانی در معابد هندنئیسم کاربرد دارد . همچنین تزئینات دالبر شکل بخش فوقانی و بدنه محراب که هر یک قندیلی را در خود جای داده قابل مقایسته با تزئیناتی است که در معابد هندی تمثال مقدس خدایان رو در خود جای می دهند . هوارد نیز به آن اشاره نموده . طرحای تزئینی طرفین بدنه محراب (طرح شماره 1 ) نیز هندی است .
اما راجع به کتیبه های آرایشی محراب . هوارد در این باره می نویسد : (تنها تزئینی که کامل کیفیت هندی ندارد ؛ کتیبه های محراب هستند به نظر می رسد که این کتیبه ها پس از اهدای محراب به ایران و توسط هنرمندان ایرانی بر محراب حجاری شده باشد ).
بنا به نظر چند تن از محققان و کارشناسان خطوط اسلامی ، نوع خط حجاری شده بر محراب مسجد خواجه فضل الله از گونه (رقاع هندی ) و کار هنرمندان هندی است . علاوه بر این جای نقش شدن کتیبه ها چه در بخش فوقانی و چه در بدنه محراب می رساند که زمینه و متن کتیبه ها از ابتدا در ساختار کلی محراب در نظر گرفته شده . کوتاه اینکه به احتمال قریب به یقین محراب در هند به کتیبه آراسته گشته است .
جالب توجه است که آیه( نصر من الله و فتح القریب ) در ایران اغلب بر پیشانی محراب نقش می شود در حالی که در محراب لار بر پایین بدنه محراب حجاری گشته .
نفوذ و تاثیر هنر ایرانی بر عناصر تزئینی محراب نیز قابل توجه است . قندیل هایی که هوارد آنها را (عودسوز) معرفی کرده متاثر از قندیل های ایرانی است . برگ کنگر (در بخش فوقانی محراب ) و گل های چند پر ( برای مقایسه نک. عکس شماره 3،تصویر 2 و طرح شماره2)نفوذ هنر ساسانی و هخامنشی نشان می دهد . هنر هخامنشی بخصوص همزمان با دوره آشوکا (قرن3 ه.ق)در هند تاثیر بسزایی گذاشت . روند تاثیر هنر ایران بر هند در دوران ساسانی نیز واضع و روشن است .
در خاتمه امید می رود مطالب ارائه داده شده آغز گر برسی های دقیق تری راجب محراب مذکور می باشد چرا که هنوز نا گفته ها بسیار است . لازم به ذکر است که نگارنده بخش راجع به نفوذ عناصر تزئینی معماری اسلامی هند ، همچنین نفوذ هنر ایران را به کمک سرکار خانم دکتر دانشپورپرور (از اساتید گروه باستان شناسی ) ارائه نموده ایم.